چرا گاهی اوقات در روابط، احساس میکنیم که باید همه چیز را کنترل کنیم؟
آیا تا به حال در رابطهای احساس کردهاید که نیاز دارید همه چیز را تحت کنترل داشته باشید؟ این احساس، هرچند ناخوشایند، بسیار رایج است و ریشه در عوامل مختلفی دارد. درک این عوامل میتواند به ما کمک کند تا با این احساس مقابله کرده و روابط سالمتری را تجربه کنیم. در این پست، به بررسی 19 نکته میپردازیم که میتواند توضیح دهد چرا گاهی اوقات در روابط، احساس میکنیم که باید همه چیز را کنترل کنیم:
- ✳️
ترس از آسیبپذیری:
آسیبپذیر بودن در یک رابطه، به معنای نشان دادن نقاط ضعف و نیازهایمان است. این کار میتواند ترسناک باشد، زیرا ما نگرانیم که این اطلاعات علیه ما استفاده شود. - ✳️
تجربیات بد گذشته:
اگر در روابط قبلی تجربه خیانت، طرد شدن یا سوء استفاده را داشته باشیم، ممکن است برای جلوگیری از تکرار این تجربیات، سعی کنیم کنترل بیشتری اعمال کنیم. - ✳️
اعتماد به نفس پایین:
وقتی اعتماد به نفس کافی نداریم، ممکن است فکر کنیم که اگر کنترل را در دست نگیریم، طرف مقابل ما را ترک خواهد کرد. - ✳️
ناامنی عاطفی:
احساس ناامنی در رابطه، میتواند باعث شود که برای اطمینان از ثبات رابطه، سعی کنیم رفتار طرف مقابل را کنترل کنیم. - ✳️
اضطراب:
اضطراب میتواند باعث شود که بخواهیم همه چیز را پیشبینی کنیم و از هرگونه غافلگیری جلوگیری کنیم. کنترل، راهی برای کاهش این اضطراب است. - ✳️
کمالگرایی:
افراد کمالگرا تمایل دارند که همه چیز را به بهترین نحو انجام دهند و این شامل روابطشان نیز میشود. آنها ممکن است برای رسیدن به این هدف، سعی کنند طرف مقابل را کنترل کنند. - ✳️
ترس از دست دادن:
ترس از دست دادن رابطه، میتواند باعث شود که برای حفظ آن، سعی کنیم کنترل بیشتری اعمال کنیم. - ✳️
نیاز به قدرت:
برخی افراد، از کنترل دیگران احساس قدرت میکنند و این نیاز به قدرت، میتواند در روابطشان نمود پیدا کند. - ✳️
عدم اعتماد به طرف مقابل:
اگر به طرف مقابل اعتماد نداشته باشیم، ممکن است برای جلوگیری از هرگونه آسیبی، سعی کنیم او را کنترل کنیم. - ✳️
مشکلات حل نشده:
وجود مشکلات حل نشده در رابطه، میتواند باعث شود که برای جلوگیری از بروز این مشکلات، سعی کنیم طرف مقابل را کنترل کنیم. - ✳️
الگوهای خانوادگی:
اگر در خانوادهای بزرگ شده باشیم که کنترل در آن رایج بوده است، ممکن است این الگو را در روابط خود نیز تکرار کنیم. - ✳️
عدم توانایی در برقراری ارتباط موثر:
اگر نتوانیم به طور موثر با طرف مقابل ارتباط برقرار کنیم و نیازهایمان را به او بگوییم، ممکن است به کنترل متوسل شویم. - ✳️
عدم پذیرش تفاوتها:
اگر نتوانیم تفاوتهای طرف مقابل را بپذیریم و سعی کنیم او را به آنچه که خودمان میخواهیم تبدیل کنیم، ممکن است به کنترل متوسل شویم. - ✳️
عدم تمرکز بر خود:
اگر تمام تمرکز خود را بر روی رابطه بگذاریم و از نیازهای خود غافل شویم، ممکن است برای جبران این کمبود، سعی کنیم طرف مقابل را کنترل کنیم. - ✳️
تصورات نادرست از عشق:
گاهی اوقات، تصورات نادرستی از عشق داریم و فکر میکنیم که عشق به معنای کنترل کردن طرف مقابل است. - ✳️
فشار اجتماعی:
گاهی اوقات، فشار اجتماعی باعث میشود که احساس کنیم باید رابطه خود را مطابق با استانداردهای خاصی پیش ببریم و این میتواند منجر به کنترل شود. - ✳️
عدم درک مرزها:
عدم درک مرزهای شخصی و مرزهای رابطه، میتواند منجر به تلاش برای کنترل طرف مقابل شود. - ✳️
عدم مهارت در مدیریت احساسات:
اگر نتوانیم احساسات خود را به طور موثر مدیریت کنیم، ممکن است به کنترل متوسل شویم تا از بروز احساسات ناخوشایند جلوگیری کنیم. - ✳️
مشکلات سلامت روان:
برخی از مشکلات سلامت روان مانند اختلال شخصیت وسواسی جبری (OCPD) میتوانند منجر به نیاز به کنترل در روابط شوند.
این عوامل، تنها برخی از دلایل احتمالی هستند که چرا گاهی اوقات در روابط، احساس میکنیم که باید همه چیز را کنترل کنیم. باید به یاد داشته باشیم که کنترل، به رابطه آسیب میزند و باعث ایجاد نارضایتی و ناخوشایندی میشود. شناخت این عوامل و تلاش برای تغییر الگوهای رفتاری ناسالم، میتواند به ما کمک کند تا روابط سالمتر و رضایتبخشتری را تجربه کنیم. تلاش برای درک ریشههای این احساس، اولین قدم برای تغییر است. به خودتان فرصت دهید تا الگوهای رفتاری خود را بررسی کنید و در صورت نیاز، از کمک متخصصین حوزه روانشناسی بهرهمند شوید.
ترس از دست دادن
یکی از اصلیترین دلایل، ترس از دست دادن فرد مقابل است. این ترس میتواند ریشه در تجربیات گذشته، ناامنیهای شخصی یا حتی تصورات غیرواقعی از رابطه داشته باشد. وقتی میترسیم کسی را از دست بدهیم، ناخودآگاه تلاش میکنیم با کنترل رفتارها و تصمیمات او، احتمال جدایی را کاهش دهیم. این کنترل، هرچند از سر عشق (یا ترس از دست دادن) باشد، میتواند آسیبزننده باشد. ترس از دست دادن، اغلب با حس مالکیت و وابستگی شدید همراه است و فرد فکر میکند حق دارد در زندگی شریک عاطفیاش دخالت کند. این ترس میتواند به سوءظن، حسادت و رفتارهای افراطی منجر شود. به جای تلاش برای کنترل، باید روی تقویت عزت نفس و باور به ارزشمندی خودمان تمرکز کنیم. درمان این ترس اغلب نیاز به کمک متخصص دارد. یاد بگیریم که رها کردن، گاهی قویترین راه برای حفظ رابطه است.
ناامنیهای شخصی
ناامنیهای شخصی، مانند کمبود اعتماد به نفس یا احساس بیارزشی، میتوانند باعث شوند که بخواهیم در روابط کنترلگر باشیم.این ناامنیها باعث میشوند فکر کنیم برای حفظ رابطه باید همیشه مراقب باشیم و همه چیز را تحت نظر داشته باشیم.وقتی به خودمان باور نداریم، میترسیم که شریک عاطفیمان ما را ترک کند و به دنبال کسی بهتر بگردد.این ترس باعث میشود سعی کنیم با کنترل او، این احتمال را کاهش دهیم.ناامنیها میتوانند ناشی از تجربیات کودکی، انتقادهای مکرر یا شکستهای گذشته باشند.برای غلبه بر ناامنیها، باید روی خودشناسی و پذیرش خودمان کار کنیم.
به جای تمرکز بر ضعفها، باید به نقاط قوت و تواناییهای خودمان توجه کنیم.
مشاوره با یک روانشناس میتواند در این زمینه بسیار کمککننده باشد.به یاد داشته باشیم که همه ما نقصهایی داریم و این نقصها ما را منحصر به فرد میکنند.
تجربیات گذشته
تجربیات گذشته، مخصوصا تجربیات دردناک و آسیبزا در روابط قبلی، میتوانند باعث شوند که در روابط جدید، رفتارهای کنترلگرایانه از خود نشان دهیم.اگر در گذشته مورد خیانت قرار گرفته باشیم یا احساس کرده باشیم که قدرت انتخابی نداشتهایم، ممکن است در رابطه فعلی بخواهیم همه چیز را کنترل کنیم تا از تکرار آن تجربهها جلوگیری کنیم.تجربیات گذشته میتوانند الگوهای رفتاری خاصی را در ما ایجاد کنند که ناخودآگاه در روابط جدید تکرار میشوند.برای رهایی از این الگوها، باید ابتدا آنها را شناسایی کنیم و سپس با کمک یک درمانگر، به بررسی و تحلیل آنها بپردازیم.
گاهی اوقات لازم است که با تجربیات گذشته روبرو شویم و آنها را پردازش کنیم تا بتوانیم از آنها عبور کنیم.
به یاد داشته باشیم که هر رابطه منحصر به فرد است و نباید تجربیات گذشته را به رابطه فعلی تعمیم دهیم.بخشش خود و دیگران، گامی مهم در رهایی از اثرات مخرب تجربیات گذشته است.به خودمان اجازه دهیم که دوباره اعتماد کنیم و آسیبپذیر باشیم.






فکر کنم یکی از اشتباه هایی که آدم ها توی رابطه مرتکب میشن اینه که فکر می کنن هر اتفاقی که میفته بهشون ربط داره و مسئولیت همه چیز رو به گردن می گیرن. من خودم قبلا فکر می کردم همه رفتارهای طرف مقابل باید منطبق با انتظارات من باشه و این طرز فکر باعث شد تبدیل به یه نگهبان وحشتناک بشم که مدام داره چک می کنه همه چیز رو می خواستم بفهمم که چرا بعضی وقتا طرفم ساکته یا چرا فلان کار رو انجام داده. بعد فهمیدم اینطوری فقط دارم رابطه رو خفه می کنم.
خیلی مهمه بپذیریم نمی شه همه چیز رو کنترل کرد و گاهی باید اجازه داد رابطه نفس بکشه. شاید همون چیزهایی که فکر می کنیم خطرن اگه رها بشن اصلشون چیز خاصی نباشه. من یه مدت هر پیام و تماس شریک قدیمیم رو زیر نظر داشتم حس میکردم دارم همه چیز رو مدیریت می کنم ولی در واقع داشتم همه چیز رو خراب می کردم.
تو این سایت یه مطلب دیگه خوندم درباره تفاوت کنترل گری و مراقبت که خیلی ریز بهش پرداخته بود و واقعا کسی تاحالا اینجور توضیح نداده بود. یه جورایی چشمم رو باز کرد فهمیدم چقدر ممکنه آدم توی لباس مراقبت کنترل گر بشه.