زناشویی

چرا گاهی اوقات یک طرف در رابطه به طور ناخودآگاه شروع به کنترل رفتارهای طرف مقابل می‌کند؟

کنترل در روابط، رفتاری پیچیده و چندوجهی است که می‌تواند به تدریج و به صورت ناخودآگاه شکل بگیرد. عوامل متعددی در این فرآیند نقش دارند، از جمله تجربیات گذشته، ناامنی‌های شخصی، و الگوهای ارتباطی ناسالم. در این پست، به بررسی برخی از این عوامل می‌پردازیم: دلایل ناخودآگاه کنترل‌گری در روابط:

  • ✳️ترس از دست دادن: وحشت از تنهایی و از دست دادن رابطه، فرد را به سمت رفتارهای کنترل‌گرانه سوق می‌دهد.
  • ✳️ناامنی عاطفی: احساس بی‌ارزشی و عدم اعتماد به نفس، باعث می‌شود فرد برای حفظ رابطه به کنترل متوسل شود.
  • ✳️تجربیات آسیب‌زا: سوء استفاده یا بی‌توجهی در گذشته می‌تواند باعث شود فرد در روابط بعدی کنترل‌گر شود.
  • ✳️الگوهای خانوادگی: مشاهده الگوهای کنترل‌گرانه در خانواده، فرد را به تقلید از این رفتارها سوق می‌دهد.
  • ✳️نیاز به تایید: فرد برای احساس ارزشمندی و تایید، به کنترل رفتار طرف مقابل روی می‌آورد.
  • ✳️عدم اعتماد: شک و تردید نسبت به وفاداری یا صداقت طرف مقابل، منجر به رفتارهای کنترل‌گرانه می‌شود.
  • ✳️اضطراب: استرس و نگرانی مداوم می‌تواند فرد را به سمت کنترل شرایط و افراد پیرامون خود سوق دهد.
  • ✳️کمال‌گرایی: تلاش برای بی‌نقص بودن و کنترل همه چیز، به روابط نیز سرایت می‌کند.
  • ✳️عدم مهارت‌های ارتباطی: ناتوانی در بیان احساسات و نیازها به طور سالم، منجر به رفتارهای کنترل‌گرانه می‌شود.
  • ✳️ترس از آسیب‌پذیری: نشان دادن آسیب‌پذیری را ضعف تلقی کردن و تلاش برای مخفی کردن آن از طریق کنترل.
  • ✳️تمایل به قدرت: احساس نیاز به داشتن قدرت و برتری در رابطه.
  • ✳️مشکلات حل نشده‌ی دوران کودکی: مسائلی مانند وابستگی ناسالم به والدین.
  • ✳️فرهنگ: گاهی فرهنگ های خاص، کنترل گری را تایید یا تشویق می کنند.

ازدواج - رابطه زناشویی با همسر -شناخت مردان و زنان - عشق محبت، علاقه - روانشناسی مهارت های ارتباطی دختران و پسران

  • ✳️فشار اجتماعی: مثلا فشاری که از طرف خانواده یا دوستان برای یک رابطه خاص وجود دارد، ممکن است منجر به کنترل شود.
  • ✳️عدم آگاهی: گاهی اوقات فرد به طور کامل از اینکه رفتارش کنترل گر است، آگاه نیست.
  • ✳️وابستگی مالی: وابستگی مالی می‌تواند باعث شود یکی از طرفین رابطه سعی در کنترل تصمیمات دیگری داشته باشد.
  • ✳️نبود مرزهای شخصی: نبود مرزهای مشخص در رابطه، فرد را به سمت کنترل حریم شخصی طرف مقابل سوق می دهد.
  • ✳️تلاش برای محافظت: فرد فکر می کند با کنترل، از طرف مقابل در برابر آسیب های احتمالی محافظت می کند.
  • ✳️سوء تفاهم: برداشت اشتباه از رفتارها و نیات طرف مقابل.
  • ✳️احساس مالکیت: تلقی کردن طرف مقابل به عنوان دارایی و تلاش برای کنترل او.
  • ✳️مشکلات سلامت روان: برخی اختلالات روانی مانند اختلال شخصیت مرزی یا اختلال شخصیت خودشیفته میتوانند باعث رفتارهای کنترل گرانه شوند.
  • ✳️تغییرات ناگهانی در زندگی: حوادث ناگوار یا تغییرات بزرگ در زندگی می‌توانند فرد را به سمت کنترلگری سوق دهند.

درک این عوامل می‌تواند اولین گام در شناسایی و اصلاح رفتارهای کنترل‌گرانه در روابط باشد. مهم است به یاد داشته باشیم که روابط سالم بر پایه احترام متقابل، اعتماد و آزادی فردی استوار هستند. اگر در رابطه‌ای هستید که احساس می‌کنید کنترل می‌شوید یا خودتان رفتار کنترل‌گرانه‌ای دارید، کمک گرفتن از یک متخصص روانشناس می‌تواند بسیار مفید باشد.

1. ترس از دست دادن

یکی از دلایل اصلی کنترل‌گری، ترس عمیق از دست دادن طرف مقابل است. فرد می‌ترسد که اگر کنترل را از دست بدهد، معشوقه‌اش او را ترک کند. این ترس می‌تواند ریشه در تجربیات گذشته، مانند رها شدن در کودکی یا روابط ناموفق قبلی داشته باشد. فرد ناخودآگاهانه سعی می‌کند با کنترل، معشوق را به خود وابسته نگه دارد و از این جدایی احتمالی جلوگیری کند. این ترس، یک چرخه معیوب ایجاد می‌کند؛ زیرا کنترل‌گری می‌تواند رابطه را خفه کند و منجر به همان جدایی‌ای شود که فرد از آن می‌ترسد. درمان ترس از دست دادن اغلب مستلزم بررسی تجربیات گذشته و ایجاد حس امنیت درونی است. این افراد باید یاد بگیرند که ارزش خود را مستقل از رابطه بدانند. کنترل‌گری معمولاً ناشی از ناامنی عمیق است.

2. ناامنی و کمبود اعتماد به نفس

افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند، ممکن است برای جبران این کمبود، به کنترل‌گری روی بیاورند. آنها با کنترل کردن طرف مقابل، احساس قدرت و تسلط می‌کنند و این احساس به طور موقت ناامنی‌هایشان را پنهان می‌کند. این افراد ممکن است دائم نگران این باشند که به اندازه کافی خوب نیستند و همسرشان را از دست می‌دهند. آنها ممکن است سعی کنند با کنترل ظاهر، رفتار و روابط اجتماعی معشوق، او را “بهتر” کنند و از این طریق، ارزش خود را افزایش دهند. درمان این نوع کنترل‌گری، تقویت اعتماد به نفس و خودباوری است. فرد باید یاد بگیرد که ارزش خود را بشناسد و نیازی به کنترل دیگران برای احساس ارزشمند بودن نداشته باشد. مشاوره و روان‌درمانی می‌تواند در این زمینه بسیار کمک‌کننده باشد.

3. تجربیات کودکی

الگوهای رفتاری در کودکی می‌توانند تأثیر عمیقی بر روابط بزرگسالی داشته باشند. اگر فرد در خانواده‌ای بزرگ شده باشد که کنترل‌گری یک رفتار عادی بوده، ممکن است ناخودآگاهانه این الگو را در روابط خود تکرار کند. مثلا اگر والدین بسیار سخت‌گیر و کنترل‌گر بوده‌اند، فرد ممکن است یاد بگیرد که برای احساس امنیت، باید دیگران را کنترل کند. در ضمن، اگر فرد در کودکی قربانی کنترل‌گری بوده، ممکن است برای جبران این تجربه، در بزرگسالی به کنترل‌گری روی بیاورد. شناخت این الگوهای کودکی و تلاش برای تغییر آنها، گامی مهم در درمان کنترل‌گری است. در این موارد، کمک گرفتن از یک درمانگر متخصص در زمینه روابط خانوادگی می‌تواند بسیار مفید باشد. تغییر الگوهای عمیقاً ریشه‌دار نیازمند زمان و تلاش آگاهانه است.

4. الگوهای آموخته شده در روابط قبلی

علاوه بر کودکی، روابط قبلی نیز می‌توانند نقش مهمی در شکل‌گیری الگوهای رفتاری داشته باشند. اگر فرد در روابط قبلی شاهد کنترل‌گری بوده یا خودش این رفتار را انجام داده باشد، ممکن است ناخودآگاهانه این الگو را در روابط جدید تکرار کند. مثلا اگر فرد در رابطه قبلی متوجه شده باشد که با کنترل همسرش می‌تواند از خیانت جلوگیری کند، ممکن است این الگو را در رابطه جدید نیز تکرار کند. آگاهی از این الگوها و تلاش برای تغییر آنها، برای داشتن روابط سالم و رضایت‌بخش ضروری است. فرد باید یاد بگیرد که روابط سالم بر اساس اعتماد و احترام متقابل است، نه کنترل و سلطه. بازنگری تجربیات قبلی و درس گرفتن از آنها می‌تواند به فرد کمک کند تا الگوهای مخرب را شناسایی و تغییر دهد. در برخی موارد، مشاوره فردی یا زوج‌درمانی می‌تواند در این فرآیند کمک‌کننده باشد.

5. نیاز به تایید و validation

برخی افراد برای احساس ارزشمند بودن، نیاز شدیدی به تایید و validation از طرف دیگران دارند. این افراد ممکن است برای جلب تایید معشوق، سعی کنند او را کنترل کنند و مطابق میل خود شکل دهند. آنها معتقدند که اگر همسرشان مطابق میل آنها رفتار کند، آنها را بیشتر دوست خواهد داشت و این دوست داشتن، احساس ارزشمندی را در آنها تقویت می‌کند. این نیاز به تایید، یک چرخه معیوب ایجاد می‌کند؛ زیرا هر چه بیشتر تلاش کنند معشوق را کنترل کنند، بیشتر از او دور می‌شوند و نیازشان به تایید بیشتر می‌شود. درمان این نوع کنترل‌گری، تقویت حس خودارزشی و خودباوری است. فرد باید یاد بگیرد که ارزش خود را مستقل از تایید دیگران بداند و به خود اعتماد کند. در این موارد، تمرینات خودشناسی و mindfulness می‌تواند بسیار مفید باشد.

6. کمال گرایی

افراد کمال‌گرا تمایل دارند همه چیز را بی‌نقص و مطابق میل خود ببینند. این تمایل می‌تواند در روابط عاطفی نیز بروز کند و منجر به کنترل‌گری شود. فرد کمال‌گرا ممکن است سعی کند همسرش را مطابق با استانداردهای بالای خود شکل دهد و از هرگونه نقص و اشتباهی جلوگیری کند. آنها ممکن است انتظارات غیرواقع‌بینانه‌ای از همسرشان داشته باشند و به طور مداوم از او انتقاد کنند. این رفتار می‌تواند باعث ایجاد تنش و نارضایتی در رابطه شود و منجر به فروپاشی آن شود. درمان این نوع کنترل‌گری، کاهش انتظارات و پذیرش نقص‌ها است. فرد باید یاد بگیرد که هیچ کس کامل نیست و همه افراد اشتباه می‌کنند.

7. عدم توانایی در بیان نیازها

گاهی اوقات کنترل‌گری ناشی از عدم توانایی در بیان نیازها و خواسته‌ها به طور مستقیم است. فرد به جای اینکه به طور واضح بگوید چه می‌خواهد، سعی می‌کند با کنترل رفتار معشوق، به هدف خود برسد. مثلا اگر فرد نیاز به توجه و محبت دارد، ممکن است به جای اینکه این نیاز را به طور مستقیم بیان کند، با انتقاد از همسرش، سعی کند او را وادار به محبت کردن کند. این رفتار می‌تواند باعث سردرگمی و ناراحتی در طرف مقابل شود و منجر به سوءتفاهم و درگیری شود. درمان این نوع کنترل‌گری، یادگیری مهارت‌های ارتباطی موثر است. فرد باید یاد بگیرد که چگونه نیازها و خواسته‌های خود را به طور واضح و محترمانه بیان کند. در این زمینه، شرکت در کارگاه‌های آموزشی مهارت‌های ارتباطی می‌تواند بسیار مفید باشد.

8. ترس از خیانت

ترس از خیانت یکی دیگر از دلایل شایع کنترل‌گری است. فردی که در گذشته تجربه خیانت داشته یا به طور کلی نسبت به خیانت حساس است، ممکن است برای جلوگیری از تکرار این تجربه، به کنترل‌گری روی بیاورد. آنها ممکن است به طور مداوم تلفن همراه و شبکه‌های اجتماعی معشوق را چک کنند، از او بپرسند کجا می‌رود و با چه کسانی در ارتباط است. این رفتار می‌تواند باعث ایجاد بی‌اعتمادی و نارضایتی در رابطه شود و منجر به جدایی شود. درمان این نوع کنترل‌گری، ایجاد اعتماد و اطمینان در رابطه است. فرد باید یاد بگیرد که به همسرش اعتماد کند و به او فرصت دهد تا وفاداری خود را ثابت کند. در این موارد، مشاوره زوج‌درمانی می‌تواند به ایجاد اعتماد و بهبود ارتباط در رابطه کمک کند.

9. شخصیت خودشیفته

افراد خودشیفته تمایل دارند دیگران را کنترل کنند تا نیازهای خود را برآورده کنند و احساس برتری کنند. آنها معتقدند که حق دارند دیگران را مطابق میل خود شکل دهند و از آنها انتظار دارند بدون چون و چرا از آنها اطاعت کنند. این افراد معمولاً همدلی کمی دارند و به نیازها و احساسات دیگران اهمیت نمی‌دهند. مهارت‌های رابطه زناشویی روابط با افراد خودشیفته می‌تواند بسیار دشوار و آسیب‌زا باشد. درمان کنترل‌گری ناشی از خودشیفتگی بسیار پیچیده است و اغلب نیاز به روان‌درمانی تخصصی دارد. مهمترین گام، آگاهی از این الگو و تلاش برای تغییر آن است. در برخی موارد، فرد خودشیفته ممکن است تمایلی به تغییر نداشته باشد.

10. استرس و اضطراب

استرس و اضطراب می‌تواند باعث افزایش کنترل‌گری شود. فردی که تحت فشار روانی زیادی قرار دارد، ممکن است برای کاهش اضطراب خود، سعی کند محیط اطراف خود را کنترل کند. این کنترل می‌تواند شامل کنترل رفتار همسر نیز باشد. مثلا فردی که نگران وضعیت مالی خود است، ممکن است سعی کند تمام مخارج همسرش را کنترل کند. درمان این نوع کنترل‌گری، مدیریت استرس و اضطراب است. فرد باید یاد بگیرد که چگونه با استرس خود مقابله کند و نیازی به کنترل دیگران برای احساس امنیت نداشته باشد. تمرینات آرامش‌بخش مانند مدیتیشن و یوگا می‌تواند در کاهش استرس و اضطراب بسیار موثر باشد.

11. تلاش برای اجتناب از درگیری

گاهی اوقات کنترل‌گری ناشی از تلاش برای اجتناب از درگیری و مشاجره است. فرد ممکن است برای جلوگیری از ایجاد تنش در رابطه، سعی کند همسرش را کنترل کند و مانع از انجام کارهایی شود که ممکن است منجر به درگیری شود. مثلا فردی که از بحث کردن در مورد مسائل مالی می‌ترسد، ممکن است سعی کند تمام تصمیمات مالی را خودش بگیرد و همسرش را در این تصمیمات دخالت ندهد. این رفتار می‌تواند باعث ایجاد نارضایتی و احساس نادیده گرفته شدن در طرف مقابل شود. درمان این نوع کنترل‌گری، یادگیری مهارت‌های حل مسئله و مدیریت تعارض است. فرد باید یاد بگیرد که چگونه به طور سازنده با همسرش در مورد مسائل مختلف صحبت کند و به توافق برسد. در این زمینه، مشاوره زوج‌درمانی می‌تواند بسیار مفید باشد.

12. نیاز به اثبات قدرت

برخی افراد برای اثبات قدرت و تسلط خود، به کنترل‌گری روی می‌آورند. آنها معتقدند که با کنترل دیگران، می‌توانند قدرت و توانایی خود را به نمایش بگذارند و احساس برتری کنند. این نیاز به اثبات قدرت، معمولاً ناشی از کمبود اعتماد به نفس و احساس ناامنی درونی است. فرد برای جبران این کمبود، سعی می‌کند دیگران را کنترل کند و از این طریق، احساس قدرت کند. درمان این نوع کنترل‌گری، تقویت اعتماد به نفس و خودباوری است. فرد باید یاد بگیرد که ارزش خود را مستقل از قدرت و تسلط بر دیگران بداند. در این موارد، روان‌درمانی می‌تواند به فرد کمک کند تا ریشه‌های ناامنی خود را شناسایی و با آنها مقابله کند.

13. عدم اعتماد به قضاوت طرف مقابل

فرد ممکن است به دلیل عدم اعتماد به قضاوت و تصمیم‌گیری طرف مقابل، سعی کند او را کنترل کند. این عدم اعتماد می‌تواند ناشی از تجربیات گذشته یا ویژگی‌های شخصیتی فرد باشد. آنها ممکن است معتقد باشند که همسرشان توانایی تصمیم‌گیری درست را ندارد و برای جلوگیری از اشتباهات احتمالی، باید او را کنترل کنند. این رفتار می‌تواند باعث ایجاد احساس بی‌کفایتی و نارضایتی در طرف مقابل شود. درمان این نوع کنترل‌گری، ایجاد اعتماد و احترام متقابل است. فرد باید یاد بگیرد که به قضاوت و توانایی‌های همسرش اعتماد کند و به او فرصت دهد تا تصمیمات خود را بگیرد. در این زمینه، برقراری ارتباط باز و با صداقت می‌تواند به ایجاد اعتماد و بهبود رابطه کمک کند.

14. سوء استفاده عاطفی

کنترل‌گری می‌تواند یکی از نشانه‌های سوء استفاده عاطفی باشد. در این موارد، فرد از کنترل‌گری برای تحقیر، تخریب و تحت سلطه قرار دادن طرف مقابل استفاده می‌کند. سوء استفاده عاطفی می‌تواند آسیب‌های روانی جدی به قربانی وارد کند. در صورتی که در رابطه‌ای دچار سوء استفاده عاطفی هستید، باید به دنبال کمک حرفه‌ای باشید. ترک رابطه سوء استفاده‌گرانه، اغلب بهترین راه حل است. حمایت دوستان و خانواده نیز می‌تواند در این شرایط بسیار کمک‌کننده باشد.

15. مشکلات سلامت روان

برخی از مشکلات سلامت روان، مانند اختلال شخصیت وسواسی جبری (OCPD)، می‌تواند منجر به کنترل‌گری شود. افراد مبتلا به OCPD تمایل دارند همه چیز را تحت کنترل داشته باشند و از هرگونه تغییری اجتناب کنند. آنها ممکن است به طور وسواس‌گونه‌ای به جزئیات توجه کنند و از دیگران انتظار داشته باشند که دقیقا طبق دستورالعمل‌های آنها عمل کنند. درمان این نوع کنترل‌گری، روان‌درمانی و مصرف دارو است. افراد مبتلا به OCPD باید تحت نظر یک متخصص سلامت روان درمان شوند. درمان می‌تواند به آنها کمک کند تا الگوهای فکری و رفتاری خود را تغییر دهند. تشخیص و درمان زودهنگام می‌تواند از بروز مشکلات جدی‌تر جلوگیری کند.

16. احساس مسئولیت بیش از حد

برخی افراد به دلیل احساس مسئولیت بیش از حد در قبال دیگران، سعی می‌کنند آنها را کنترل کنند. آنها معتقدند که مسئول خوشبختی و رفاه همسرشان هستند و برای اطمینان از این امر، باید او را کنترل کنند. این احساس مسئولیت بیش از حد، می‌تواند باعث ایجاد فرسودگی و نارضایتی در فرد شود. درمان این نوع کنترل‌گری، تعیین مرزهای سالم در رابطه است. فرد باید یاد بگیرد که مسئولیت خوشبختی و رفاه همسرش بر عهده خودش است و او فقط می‌تواند از او حمایت کند. تعیین مرزهای سالم می‌تواند به حفظ سلامت رابطه و جلوگیری از فرسودگی کمک کند. در این زمینه، مشاوره می‌تواند به فرد کمک کند تا مرزهای سالم را شناسایی و تعیین کند.

17. انتظارات غیر واقعی از رابطه

انتظارات غیر واقعی از رابطه می‌تواند منجر به تلاش برای کنترل طرف مقابل شود.وقتی فرد انتظار دارد که رابطه همیشه بی‌نقص و بدون مشکل باشد، سعی می‌کند با کنترل رفتار همسرش از بروز هرگونه مشکل جلوگیری کند.این انتظارات غیر واقعی معمولا ناشی از تصاویر کاملا مطلوبی هستند که رسانه‌ها و جامعه از روابط ارائه می‌دهند.واقعیت این است که همه روابط با چالش‌ها و فراز و نشیب‌هایی روبرو هستند.برای داشتن یک رابطه سالم، باید انتظارات خود را واقع‌بینانه تنظیم کرد و پذیرفت که هیچ رابطه‌ای کامل نیست.

یادگیری مهارت‌های حل مسئله و مدیریت تعارض می‌تواند به زوج‌ها کمک کند تا با چالش‌های رابطه به طور سازنده روبرو شوند.

مشاوره می‌تواند به افراد کمک کند تا انتظارات خود را بررسی و تعدیل کنند.پذیرش این که اختلافات و مشکلات بخشی طبیعی از هر رابطه هستند، کلید داشتن یک رابطه سالم و پایدار است.انتظارات واقع بینانه، پایه و اساس یک رابطه سالم هستند.

18. ترس از رها شدن

ترس از رها شدن، مخصوصا اگر فرد در گذشته تجربه رها شدن را داشته باشد، می‌تواند باعث شود که او به طور ناخودآگاه سعی کند با کنترل رفتار همسرش از رها شدن دوباره جلوگیری کند.این ترس می‌تواند ریشه در تجربیات کودکی داشته باشد، مثلاً اگر والدین به طور مداوم از فرزندان دور بوده‌اند یا آنها را تهدید به رها کردن کرده‌اند.فرد ممکن است به طور مداوم از همسرش بخواهد که وفاداری و عشق خود را ثابت کند، یا او را تحت نظر داشته باشد تا مطمئن شود که او را ترک نخواهد کرد.

این رفتار می‌تواند بسیار خفه‌کننده باشد و باعث شود که همسرش احساس کند که آزادی و استقلال خود را از دست داده است.برای غلبه بر ترس از رها شدن، فرد باید با تجربیات گذشته خود روبرو شود و یاد بگیرد که چگونه اعتماد کند و احساس امنیت کند.مشاوره می‌تواند در این زمینه بسیار مفید باشد.باید فرد به یاد داشته باشد که او لایق عشق و احترام است و نباید اجازه دهد که ترس از رها شدن او را وادار به کنترل دیگران کند.ایجاد حس امنیت درونی، کلید غلبه بر ترس از رها شدن است.

اعتماد، احترام و ارتباط باز، پایه‌های یک رابطه سالم هستند.

ترس از رها شدن، مانعی برای داشتن روابط سالم است.

19. تمایل به حل مشکلات به روش خاص

گاهی اوقات، فرد به این دلیل سعی می‌کند رفتار همسرش را کنترل کند که معتقد است تنها یک راه درست برای حل مشکلات وجود دارد و آن راه، همان راهی است که خودش فکر می‌کند.این تمایل می‌تواند ناشی از تعصب و عدم انعطاف‌پذیری باشد.فرد ممکن است به طور مداوم از همسرش انتقاد کند و او را مجبور کند که کارها را به روش خودش انجام دهد.این رفتار می‌تواند باعث شود که همسرش احساس کند که نظرات و ایده‌هایش ارزشی ندارند و نادیده گرفته می‌شوند.برای حل این مشکل، فرد باید یاد بگیرد که دیدگاه‌های دیگران را بپذیرد و انعطاف‌پذیر باشد.

باید به همسرش اجازه دهد که مسائل را به روش خودش حل کند و به او اعتماد کند که می‌تواند تصمیمات درستی بگیرد.

همدلی و تلاش برای درک دیدگاه دیگران، کلید غلبه بر تعصب است.احترام به تفاوت‌ها، پایه و اساس یک رابطه سالم است.انعطاف‌پذیری، رمز موفقیت در روابط است.

20. عدم پذیرش مسئولیت

عدم پذیرش مسئولیت اعمال و رفتارها می‌تواند به کنترل‌گری منجر شود.وقتی فرد نمی‌خواهد مسئولیت اشتباهات خود را بپذیرد، سعی می‌کند تقصیر را به گردن دیگران بیندازد و با کنترل رفتار آنها، از عواقب اعمال خود فرار کند.فرد ممکن است به طور مداوم از همسرش انتقاد کند و او را مقصر تمام مشکلات رابطه بداند.این رفتار می‌تواند باعث شود که همسرش احساس کند که همیشه زیر ذره‌بین است و هرگز نمی‌تواند کاری را درست انجام دهد.برای حل این مشکل، فرد باید مسئولیت اعمال و رفتارهای خود را بپذیرد و یاد بگیرد که چگونه از اشتباهات خود درس بگیرد.

باید به جای انتقاد کردن، به دنبال راه‌حل‌های سازنده باشد و با همسرش همکاری کند تا مشکلات رابطه را حل کنند.

پذیرش مسئولیت، اولین قدم برای تغییر رفتار است.صداقت و شفافیت، پایه‌های یک رابطه سالم هستند.همکاری و مشارکت، رمز موفقیت در حل مشکلات رابطه است.

21. حسادت

حسادت یکی از قوی‌ترین محرک‌های رفتارهای کنترل‌گرانه است.فردی که حسادت می‌کند، می‌ترسد که همسرش به شخص دیگری علاقه‌مند شود و او را ترک کند.این ترس باعث می‌شود که او به طور مداوم همسرش را تحت نظر داشته باشد و سعی کند او را از ارتباط با دیگران منع کند.حسادت می‌تواند رابطه را خفه‌کننده کند و باعث شود که همسر فرد احساس کند که آزادی و استقلال خود را از دست داده است.این احساسات منفی می‌توانند منجر به درگیری و جدایی شوند.برای غلبه بر حسادت، فرد باید به اعتماد به نفس خود بیافزاید و به همسرش اعتماد کند.

مشاوره می‌تواند در این زمینه بسیار مفید باشد و به فرد کمک کند تا ریشه‌های حسادت خود را شناسایی و با آنها مقابله کند.

اعتماد، احترام و ارتباط باز، کلید داشتن یک رابطه سالم و بدون حسادت هستند.حسادت، سمی برای روابط است.امنیت و اعتماد، جایگزین‌های حسادت هستند.

22. آسیب پذیری

نشان دادن آسیب پذیری، یک نیاز اساسی انسانی است، اما بسیاری از افراد به دلیل ترس از آسیب دیدن، از نشان دادن آسیب پذیری خود اجتناب می کنند.این افراد ممکن است به جای نشان دادن احساسات واقعی خود، سعی کنند با کنترل رفتار دیگران از خود محافظت کنند.آنها ممکن است از ترس اینکه توسط دیگران رد شوند یا مورد انتقاد قرار گیرند، احساسات خود را پنهان کنند و سعی کنند همه چیز را تحت کنترل داشته باشند.این رفتار می‌تواند منجر به ایجاد فاصله در روابط و احساس تنهایی شود.برای داشتن روابط سالم و صمیمی، باید یاد بگیریم که آسیب پذیر باشیم و احساسات واقعی خود را با دیگران به اشتراک بگذاریم.

مشاوره می‌تواند به افراد کمک کند تا با ترس های خود روبرو شوند و یاد بگیرند که چگونه به طور سالم آسیب پذیر باشند.

آسیب پذیری، کلید صمیمیت است.صداقت و اصالت، پایه های یک رابطه قوی هستند.ترس از آسیب پذیری، مانعی برای داشتن روابط عمیق است.

نمایش بیشتر

یک دیدگاه

  1. گاهی بعضی افراد حتی بعد از سال ها زندگی مشترک فراموش می کنند که اساس رابطه احترام متقابل است نه مالکیت یک طرفه. یک بار شاهد بودم زوجی که هر دو شاغل و تحصیلکرده بودند به خاطر همین موضوع کنترل گری دچار مشکل شدند. همسر خانم به بهانه های مختلف مدام تماس می گرفت و موقعیتش را چک می کرد که کجاست و با کیست. در ظاهر بهانه اش مراقبت بود اما ریشه اش ترس عمیق از دست دادن و ناامنی هایی بود که از دو رابطه قبلی با خودش حمل می کرد.

    سوالی که پیش می آید این است که این نوع رفتارها چه زمانی از مرز مراقبت عبور می کند و تبدیل به محدودیت می شود؟ شاید بد نباشد کمی بیشتر در مورد نشانه های مرزی که کنترل گری دارد فکر کنیم. نشانه هایی که اگر دیر متوجه شویم ممکن است رابطه را از مسیر اصلی خودش خارج کند.

    آیا تا به حال پیش آمده که به اشتباه فکر کنید کنترل کردن طرف مقابل راهی برای حفظ رابطه است اما بعد متوجه شوید نتیجه معکوس داده؟ چه نشانه های ظریفی وجود دارد که بتوان قبل از حاد شدن شرایط، این الگو را در خود یا دیگری تشخیص داد؟

    مورد جالبی که در برخی روابط دیده ام این است که کنترل گری گاهی مانند یک بیماری مسری عمل می کند. یعنی یک طرف با رفتارهایش طرف مقابل را هم به این سمت سوق می دهد و یک چرخه معیوب ایجاد می شود. شاید جالب باشد ببینیم این الگوهای رفتاری چطور می توانند بین دو نفر رد و بدل شوند و هر یک چطور دیگری را تحت تاثیر قرار می دهد.

    کمی که دقیق تر نگاه کنیم می بینیم کنترل گری فقط محدود به روابط زناشویی نیست و می تواند در ارتباط با دوستان، همکاران و حتی فرزندان هم ظاهر شود. آیا شباهتی بین این نوع روابط وجود دارد؟ مثلا آیا کسانی که در رابطه زناشویی کنترل گر هستند در روابط والد-فرزندی هم همین الگو را تکرار می کنند؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا